اولین غذای کمکی + چیزای دیگه...
سلام دوستای گلم.خوبین؟ اول میخوام از همه ی دوستای گلی که بهمون سرزدند یه تشکر وییییییییژه بکنم،از همتون ممنوووونم و خیییییییلی دوستتون دارم راستش چون وبلاگ من یه خورده دیر افتتاح شد و واسه اینکه میخوام همه ی کارهای جدیدی که یاد میگیرم همیشه یادم بمونه،ازمامان خواستم که کارهایی که تا الان یاد گرفتم و انجام میدم بنویسه. مثلا من اول 4 ماهگی یاد گرفتم که وارونه بشم، 5ماهگی دیگه حسابی غلت میزدم واسه خودم و مامان همش باید منو از اینور و اونور خونه برم میداشت!!!! یه شب که خونه ی آقاجونم اینا(بابای مامان) خوابیده بودیم،نزدیک صبح انقده غلتیده بودم که مامان و مامانجونم وقتی بیدارشدندو سرجام پیدام نکردندحسابی ترسیدند و منو کنا...
نویسنده :
مامان مهرناز
22:42