آرسامآرسام، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 23 روز سن داره

به خونه ی مجازی آرسام خوش اومدین

ویژه ویژه فوری!!

سلام به همه ی عزیزای دلمون این پست اختصاصی واسه تبریک نتیجه ی مسابقه هستش بله دیگه......امشب(سه شنبه) نتیجه مسابقه "نی نی کوشولوها" اعلام شد و سه نفر اول معرفی شدند آوش کوشولو پسمل عمه ی منم نائب قهرمان شد که البته حقش بود و از همینجا بهش این مقام رو تبریک میگیم و خودم هم.....با افتخار چهاردهم شدم!! البته مامان و بابایی میگن که من قهرمانِ قهرمانانِ قلبهای اونها هستم و اینکه فقط یه مسابقه معمولی هستش! مامانم میگه؛ آرسامم، پسرم، الهی همیشه برنده و نفر اول زندگیت و علم و دانش و اخلاق و (ثروت!!!!)باشی، این که چیزی نیست  همینکه تا فینال اومدم و از بین 150 شرکت کننده نفر14 شدم خودش خیلیه از همه ی شما دو...
14 آذر 1391

بازم مسابقه!

سلام سلام بازم سلام!! ما میدونیم که تازه 1 روز از آخرین آپ شدنمون گذشته ها ، ولی از اونجا که این مامانیِ ما انگار خوشش اومده از این مسابقه های نی نی گولوها،(یه کمم جَو گرفتتش!!! )امروز بازم از یه مسابقه ی دیگه بو بُرده و عسکِ منو گذاشته اونجا!! اسمِ مسابقه ش "نی نی فشن" هستش و دوتا از عسکای منم اونجاست با شماره ی " 0048 " و آدرسشم اینه؛ http://ninimod.niniweblog.com/post24.php شماهم میتونین عسک نی نی خوشگلتون رو تا چهارشنبه بفرستین ، و تا روز پنج شنبه هم فرصت دارین واسه رأی دادن (دیگه روم نمیشه بگم تشریف ببرین واسه رأی!!!!!!!   ) این ماجرای "من و شیشه پستونکم" هم سناریویی شده واسه خودشا!! خب دوسش دا...
13 آذر 1391

آرسام فینالیست میشود!

سلام به همه ی دوستای خوب و مهربون خودم که همیشه و همه جا هوامونو داشتن و دارن به لطف شما دوستای جون جونی وبقیه ی کسایی که لطف داشتن و توی مسابقه "نی نی کوشولوها" به من رأی دادن، من "نائب قهرمان" شدم و رفتم مرحله ی فینال     البته فینالِ سختیه چون همه نی نی ها خوشمل هستن و اونایی هم که بیشتر دوست و رفیق و طرفدار دارن بیشترم رأی میارن! اما به قول مامان و بابام همینکه من فینالیست شدم خودش کلّیه و تا همینجا هم " اوّل" هستم، و مهم اینه که من "برنده ی اولِ زندگیِ اونها" هستم     حالا هم خیلی دیگه واسم مهم نیست که اول بشم(اعتماد به نفس رو دارین!!!)   شما اگه بازم دو...
12 آذر 1391

اولین محرمِ من

السلام علیک یا علی اصغر حسین(ع) ماه محرم و دهه ی عاشورا رو به همتون تسلیت میگیم امیدواریم که عزاداری هاتون قبول باشه مامان خیییییییییلی دوست داشت این چند روز لباس علی اصغر و سربند و چفیه بهم ببنده و ببرتم توی مراسم عزاداریِ امام حسین، ولی از اونجا که من تازگیها خیلی شیطون بلا و ناقلا شدم و هییییییییییییچگونه همکاری با مامان در این زمینه انجام نمیدم و همش جیغ میزنم،مامان عطایش را به لقایش بخشید و هی هی دعا کرد که ایشالا سالِ دیگه من بیشتر باهاش همکاری کنم!!!!  (حالا ببینیم چی میشه تا سال دیگه!!!) واسه همین عکسای خیلی قشنگی در این مورد نداریییییییییییم!! ببشخین! آرسام و بابایی حسین(واسه بستن همین سربند کلی...
5 آذر 1391

یک تغییر بزرگ!!

سلام سلام صدتا سلام مامانا، نی نی ها،خوبین؟ خوشین؟ دماغتون چااااااااااااااااااقه؟؟ خب خدا رو شکررررررررررر ما که خیــــــــــــــــــــــــلی حالمون خوبه! خوشحالیم، چرا؟؟؟ چون دوستای گُل و نازنینی مثل شماها داریــم خیــــــــــــــــــــــــــــــلی ممنون از همتون که انقدر به من و مامانم همیشه لطف دارین و ایندفعه هم توی این مسابقه هه اینو بهمون نشون دادین و حساااااااااااااااااااااااابی شرمنده مون کردین! دوستتون داریـــــــــــــــــــــم زیاااااااااااااااااااااااااااااد خب حالا بریم سراغ تهریفا و عسکامون! یادتونه توی پُستِ قبل تری بهتون گفتم که یه تغییراتی ایجاد شده درموردِ من؟؟ بهله دیگه چندوقتی بو...
30 آبان 1391

مسابقه نی نی کوشولوها!

سلام دوستای مهربون و گلم یادتونه گفتیم ما از طریق عمه جونم توی یه مسابقه شرکت کردیم؟؟ خب امروز عسکِ من اومده توی وبلاگ "میثمک" اگه دوست داشتین و من رو هم لایق دونستین لطفا برین اینجا و بهم رأی بدین؛ http://www.meysamak.blogfa.com/post-695.aspx من توی گروه "شش"  باشماره  "1060"  هستم و هرموقع که رفتین اگه خواستین بهم رأی بدین برین توی این گروه  (یادتون باشه که حتما باید به سه نفر رأی بدین و آدرس ایمیل یا وبلاگتون رو بذارین) راستی دیدین چی شد!!!!! اصلا یادم رفت بگم دیروز 24آبان،ماهگرد من بود و من10 ماهم تموم شد و رفتم توی 11 ماه!! هورااااااااااااااااااااااا توضیحاتشم ...
25 آبان 1391

دندون پنجم + نشستن + مسابقه نی نی کوشولوها !!

سلام به همه ی دوستای عزیز و مهربونم از همتون بابت همدردی در مورد اون حادثه خییییییلی خییییییییلی ممنونیم و خوششششششششحالیم ازینکه همچین دوست ها و یاورای خوبی داریم این چند وقته هم که مامان یه خورده شیفت هاش عوض شده و از یه طرف درگیر جبران خسارتهای آتش سوزی بوده و نتونست بیاد نِت ،   مهذرت مهذرت خبرای جدید اینکه....... درآستانه 10 ماهگی من صاحب یه دونه مروارید دیگه توی دهنم شدم و "پنجمین دندونم" یهنی سومی از بالا در اومد!! چند وقتی دوباره آب دهنم خیلی میرفت و حالم یه جورایی بود و بالاخره دندونم دراومد مامانجونم میگه بهش میگن " دندون بادوم شکن" و فکر کنم دیگه قراره خودم بادومای فِرنیم رو بشکونم ...
20 آبان 1391