آرسامآرسام، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 5 روز سن داره

به خونه ی مجازی آرسام خوش اومدین

نقل مکان!!!!

سلام دوستای گلم. ما دیگه از نی نی وبلاگ مهربون خداحافظی کردیم و رفتیم پرشین بلاگ ساکن شدیم!! اینم آدرس جدیدمون: http://arsam90.persianblog.ir/ اونجا یه پُست جدید گذاشتیم و بی صبرانه منتظرتون هستیم. ...
28 دی 1391

تولد یکسالگی + واکسن یکسالگی!!

سلاااااااااااااااااااام به دوستای گل و مهلبونم مرسی از اینکه تفلدمو بهم تبریک گفتین،دوستون داررررررررررررررمممممممم خبر: به خاطر اینکه دکتر به بابا حاجیِ مهلبونم گفته بود که توی این چند روزه باید بیاین بیمارستان بستری بشین واسه عمل قلب،و ما دوست داشتیم که حتما حتما ایشون و مامانجون مهلبونم توی مهمونیمون باشن،جشنمون رو شب پنجشنبه(21دی)برگزار کردیم و دیروز که 24 و روز اصلی تفلدم بودش مامان من رو برد واسکن یکسالگیم رو زدم!! واااااااااااااااااای تفلدم مبارک،من خیلی خوشحالم که یکسالِ خوب و زیبا و دوست داشتنی از عمرم رو کنار مامان و بابای مهلبونم پشت سر گذاشتم و دیگه دارم واسه خودم بزرگ میشم و آقا میشم   >www.k...
25 دی 1391

وقتی آرسام عصبانی میشود!!

سلام دوست جونای گلم ما دیدیم انگار پُست قبلی واقعا خیلی ضدحال بود بدون عسک، اینه که گفتیم بیایم این چنتا عسکی که تازه گرفتیم بذاریم و دیگه بریم تا بهد از تولدمون!! این عسکارو امشب مامان از گوشی دایی جون گرفته،مال روز کریسمس هستش که رفته بودیم خیابون و توی یه مغازه من با بابانوئل مهربون عسک گرفتم: با تأخیر سال2013 و کریسمس رو هم به دوستای مسیحی تبریک میگیم لباسم با پاپا نوئل سِت شده!! مامان میگه من دیگه واقعا دارم بزرگتر میشم و کارها و رفتارهام هم جالب شده! دارم کم کم تمرین حرف زدن میکنم و یه کلمه هایی مخصوص خودم هی هی به زبون میارم! البته مامان بابا هنوز موفق به...
18 دی 1391

ششمین دندون + تولدم نزدیکه!

سلام به همه دوستای خوبم و مامانای مهربون و دوست داشتنی یه دنیا ممنون از اینکه توی این مدت کلی راهنماییمون کردین و به مامانم روحیه دادین و کنارش بودین ببخشید که مامان نتونست جواب همه رو توی کامنت ها بده چون دیگه واقعا وقت کم میاورد!سرکار و شیفت هاش و مریضی من دیگه واقعا همه وقتشو پُر کرده بود! البته میومد و همه ی کامنت ها رو میخوند و ازشون استفاده میکرد تشکر ویژه از مامان روژینا جون-مامان آرتین جون-خاله محبوبه مامان الیناجون و البته همهی مامانای مهربون دوستای وبلاگیم که کلی بهمون لطف داشتن و به یادمون بودن و جویای احوالمون. همونطور که میدونین دو هفته ای بود که پاهام خیلی شدید سوخته بود و مامان اینا2 بار منو ...
16 دی 1391

هنرنمایی مامان!

یه سلام گرم و آتشین مخصوص روزای سرد و قشنگ زمستون به همه دوستای خوووووووووووووووبم خییییییییییییلی دوستون دارم و از اینکه این همه به من و مامانم لطف دارین خیلی ممنونیم همونطور که گفته بودیم مامانم چند وقتی بود سرمای شدیدی خورده بود و اصلا انرژی واسه انجام هیچ کاری نداشت! اما عوضش وقتی که خوب شد جبران کرد و واسم یه کارای خوبی انجام داد!! یه روز دیدم مامانم نشسته تو هال و یه چیزای بلند و باریک و یه چیزای نرم و گردولی گرفت دستش و نشست هی هی اینا رو به هم پیچوندن!!!!! بهدا کشف کردم و فهمیدم که اینا اسمشون میل و کاموا هست و مامان داره واسم کلاه میبافه!! اینم من با ابزار کار مامان(البته نوع بی ...
10 دی 1391

اولین یلدای من

یه سلام یلدایی خوشل موشل به همه ی دوستای گلم فصل پاییز هم باهامون خداحافظی کرد و رفت... زمستونِ سرد و قشنگ،....سلااااااااااااااااام!   امیدواریم که عمرِ خوشی ها و لبخندهاتون به بلندیِ شب یلدا باشه امسال اولین یلدای  زیبای من بود.. اولین باری بود که توی بلندترین شب سال منم توی گگل مامان و بابایی بودم! خودشون که خیلی خیلی خوشحال بودن و میگفتن  خدارو هم خیلی شکر میکنن که امسال یه جوجه کوچولوی شیطون داره هر شب و هر روزشون رو شیرین تر و قشنگتر از قبل میکنه...   مامانم میگه پارسال وقتی من توی دلش بودم شب یلدا حالش خیلی بد بوده و 2 شب توی بیمارستان بستری بوده و الان خیلی خو...
2 دی 1391

انار خورون!

سلام سلام ما اومدیم دوباره!! ما گفتیم دیگه دیدن این صحنه ی "کچل ها" بسه واستون، اینه که گفتیم چنتا عسک جدید بذاریم روحیه مون عوض بشه!! اینجا نمیدونم دارم چیکار میکنم!!   آها.... اینجا دارم بشکن میزنم! انگار خوشحالم! حالا هرکی دوس داره بیاد وسط، آها آهاااااااا....آها آهاااااااا....(ای وای ببشخین حواسم نبود محرمه!) خب ایشالا بعد از محرم در خدمتیم، بیاین شاد بشیم! آخه ماماااااان! این دیگه چه "اناریِ"   دادی بهم؟؟!!!! خیلی کوچکولوئه که! بذار ببینم میتونم آبشو بگیرم... ای بابااااااااااا!! انار فسقلی چقده سفته، نتونستم بچلونمش! ما...
16 آذر 1391

ویژه ویژه فوری!!

سلام به همه ی عزیزای دلمون این پست اختصاصی واسه تبریک نتیجه ی مسابقه هستش بله دیگه......امشب(سه شنبه) نتیجه مسابقه "نی نی کوشولوها" اعلام شد و سه نفر اول معرفی شدند آوش کوشولو پسمل عمه ی منم نائب قهرمان شد که البته حقش بود و از همینجا بهش این مقام رو تبریک میگیم و خودم هم.....با افتخار چهاردهم شدم!! البته مامان و بابایی میگن که من قهرمانِ قهرمانانِ قلبهای اونها هستم و اینکه فقط یه مسابقه معمولی هستش! مامانم میگه؛ آرسامم، پسرم، الهی همیشه برنده و نفر اول زندگیت و علم و دانش و اخلاق و (ثروت!!!!)باشی، این که چیزی نیست  همینکه تا فینال اومدم و از بین 150 شرکت کننده نفر14 شدم خودش خیلیه از همه ی شما دو...
14 آذر 1391

بازم مسابقه!

سلام سلام بازم سلام!! ما میدونیم که تازه 1 روز از آخرین آپ شدنمون گذشته ها ، ولی از اونجا که این مامانیِ ما انگار خوشش اومده از این مسابقه های نی نی گولوها،(یه کمم جَو گرفتتش!!! )امروز بازم از یه مسابقه ی دیگه بو بُرده و عسکِ منو گذاشته اونجا!! اسمِ مسابقه ش "نی نی فشن" هستش و دوتا از عسکای منم اونجاست با شماره ی " 0048 " و آدرسشم اینه؛ http://ninimod.niniweblog.com/post24.php شماهم میتونین عسک نی نی خوشگلتون رو تا چهارشنبه بفرستین ، و تا روز پنج شنبه هم فرصت دارین واسه رأی دادن (دیگه روم نمیشه بگم تشریف ببرین واسه رأی!!!!!!!   ) این ماجرای "من و شیشه پستونکم" هم سناریویی شده واسه خودشا!! خب دوسش دا...
13 آذر 1391