آرسامآرسام، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 21 روز سن داره

به خونه ی مجازی آرسام خوش اومدین

گردش یک روزه عید فطر

1391/6/3 0:39
نویسنده : مامان مهرناز
1,182 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دوستای خوب و مامانای مهربون Hello

اول از همه بگم که.................

اولین دندون من داره در میاد! هوراااااااااااااااااااااااااااYah

دقیقا توی هفت ماه و هفت روزگی نوک اولین مروارید کوچکولوی دهنم پیداشد

اینو چند شب پیش که مامانی با لیوان کوچولوم داشت بهم آب میداد با شنیدن صدای برخورد دندونم به لیوان فهمید و یه دفه از ذوقش چنان جیغی زد که بابایی یه دفه هول کرد و فکرکرد اتفاقی افتاده خدای نکرده!!

قیافه ی منم اون لحظه دیدنی بود!

آخه خوب من نمیدونم چرا این دندون درآوردن ما که برا خودمون انقده اذیت داره و بیچاره مون میکنه تا دربیاد،برا مامانا ذوق داره!؟!؟!

البته هنوز با چشم خیلی دیده نمیشه و مامان میگه وقتی کامل دراومد میخواد واسم جشن دندونی بگیره و آش دندونی بپزه و ازین حرفا!!

راستی تازگیها یه کار جدید انجام میدم؛ وقتی بهم میگن:سَرسَری، فوری بدنم(نه سَرم!!!) رو به چپ و راست تکون میدم. مامان میگه اینکه " تَن تَنیه" به جای سَرسَری!!!!!ولی خیلی دوست داره و بازم فشارم میده!

توی سینه خیز رفتن هم که دیگه حرفه ای شدم و به سرعت برق به هرجاکه بخوام میرم و مخصوصأ جاهایی که دنج باشه!مثل:زیر میز، لابلای مبل،زیرتخت!!!!ا

من

من

من

عیدتونم با تأخیرمبارک و امیدوارم بهتون حسابی این چند روز خوش گذشته باشه

به ما که خیلی خوش گذشت چون اونروز(بعد از مدتها)با خونواده ی بابایی رفتیم به یه گردش حسابی توی طبیعت و منم خیلی پسر خوبی بودم و مامان بابا رو اصلا اذیت نکردم و حسابی حال دادم بهشون!Baby Girl

چون همش توی رورؤکم بودم و شیطونی میکردم،یا گگل یکی بودم زیاد عسک خوشل نشد مامانی بگیره ازم!

ای باباااااااااااااا بیخیال مامان بذار بریم بازیمونو بکنیما!

من

اونجا واسه آوش کوچکولو(پسمل عمه م که تقریبا دو ماهشه) یه ننو درست کرده بودن که منم حسابی ازش استفاده کردم و لالا کردم توش! دستشون درد نکنه حسابی زحمت کشیده بودن!(خوش به حال مامان بابا شد که واسه خوابوندنم راحت بودن!)

من

من

اینجا من و آوش رو گذاشتن پیش همدیگه واسه عسک!

من

فکر کردین میخوام بخورمش؟؟!!!  نه بابا دارم بوسش میکنم!

من

فکر میکنین توی این عسک سوژه چه کسی بوده؟؟!!!!!! مامان؟ من؟ آویسا(خواهرآوش)؟ یا آوش؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! هرکی درست حدس بزنه یه جایزه داره!

من

راستی اون اسباب بازی که دست آویساجونه کادوی دایی مهرداد جون و زنداییمه که با یه لباس خوشل از شمال واسم آوردن،خییییییلی دوسشون دارم،ممنونم

اینم شفتالو (شلیل) خوردن من؛

اول یه نگاه خریدارانه!شکلک های ِ هلنمن

بعدشم....بپر تو گلو!

من

عسک آخرم مال بعد از خوردن پوره ی هویج هستش؛

من

پ ن؛

راستی خاله بهار جون و عمو آرش من که دوستای خیییییییییییلی صمیمی ما هستن دارن از شهرمون میرن و من و مامان بابا خیلی ناراحت هستیم که دیگه کمتر می بینیمشون

آخه من خاله ندارم و خاله بهارجون رو خیلی دوسش دارم و اون خیلی مهربونه و دوستم داره،همش وقتی میومد پیشم کلی تو گگلش فشارم میداد و لهم میکرد! واسه مامانم هم دوست خیییییییییلی خوبیه

دلمون واسشون خیلی تنگ میشه و امیدوارم زود زود بیان و بریم پیش همدیگه

دوستتون دارم.................یه عالمه بوس

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (21)

مامان محمدرهام جون
2 شهریور 91 1:53
سلام مهرنازجون خوبی؟

عسل خاله اون زیر میرا چیکارمیکنه؟؟

چه جالب من وب آویسا وآوش رو خوندم ولی نمیدونستم با هم فامیلید وخاطره ثبت اسم اوش توی ذهنم مونده که نزدیک بوده بشه آرش.

سوژه آوش بوده؟؟

بوس برای عشق من که اگه یه روز ببینمش مثل اون پوره هویج هیچی ازش باقی نمیمونه


سلام خاله جون،به احتمال زیاد سوژه آوش بوده چون عکسش از همه کاملتره!!!! قربون شما
نگار
2 شهریور 91 2:47
ای جانم خب بچه رفته کنترل رو بیاره ! بدکاری کرده؟ ای جانم چه لالایی کرده تو ننو! قربونش برم کپلیمو ای جانم به اون عکساش با آوش! چه بوسی میکنه پسر عمه شو! از عوض منم بوسش میکردی آراسام گلم یکی باید خود آرسامو بچلونه!!! سوژه احتمالا آویسا و آرسام بودن ولی آوش از همه بهتر افتاده قربونش برم با اون لبای پوره ای
عمه پاتمه
2 شهریور 91 7:26
سلام خوشگل عمه اول بگم پست قبل رو چند روز پیش خوندم ولی وقت نشد کامنت بذارم میخواستم بگم که عکست با اردکه خیلی خوشجله
دلم واسه اون چشمای خوشگلت زود زود تنگ میشه چه خوبه وبلاگت هست تا من بیام و ذوق عکسات رو بکنم
قربونت برم


ممنون عمه جونم شما خیلی لطف دارین،منم دیگه زود زود میام عکسای آوش جونی رو میبینم کلی ذوق میکنم واسش
عمه پاتمه
2 شهریور 91 7:28
تو عکسه سوژه زانوی منه که کنار آویسا پیداس
مامان روژینا
2 شهریور 91 14:50
وای قربون این اقا ارسام چقدر نازه وای که چه قشنگ میوه می خوره منم هوس کرددددددددمممم مامان ارسام لطفا از طرف من یه بوس آبدار از این جیگر طلا بکن منم با افتخار لینکتون کردم


مرسی خاله جون،خوششششششششششششحالمون کردین
mAhyA
2 شهریور 91 15:15
سلااااااام من آرسام کوچولو رو از طریق عمه فاطمشون میشناسم و از همون اول که عکساشو میذاشت برامون عاشقش شده بودم الان که متوجه شدم وبلاگ داره کلی ذوق کردم ماشالله ماهه


مرسی خاله جون شما خیلی لطف دارین،میشه یه آدرس از خودتون(اگه وب دارین)بهمون بدین؟؟؟
مطهره جون
2 شهریور 91 16:30
سلام آرسام جونیه خاله
خوبی پسر گلممم
حسابی فرززززززززز شده ها
ماشالله
مواظبش باش گلم
راستی سوژه تویی که از پشت آرسام دیده میشی
بزنم به تخته خوشگلیاااااااااااا
چه ننو باحالی
ماشالله چه توفولین این 2 تا
هم آوش هم آرسام


فدای تو گلی،ولی خدا وکیلی تو چیه منو از اون پشت دیدی که اینو میگی؟؟؟!!!!! قربونت جیگر،نظرلطفته
زندایی جونش
2 شهریور 91 16:44
سلاااااام بازم مثل همیشه عکسای جیگلمون خوشجلهزندایی فداش بششششه که جغجغشو دوست داشته


مرسی زن دایی جونم،خیییییلی دوستون دارم
رها
2 شهریور 91 22:43
بووووووووووووس برای این نی نی جیگرررر


مرسی خاله جون،قربون اون مانلی جیگگگگگگر
مامان کیان کوچولو
3 شهریور 91 11:53
خیلی خوشملن این نی نی ها .. بووووس براشون و تنشون سلامت ..


فدای تو....همیتطور کیان جیگرم
نگار
3 شهریور 91 12:48
خاله دیدم تو وبلاگ آوش یه وبلاگ معرفی کرده بودی .
حالا به این آدرس برو ببین چقققققققققققدر خوردنیه این نی نی ! یعنی چشماشو ببین خاله من اصلا دهنم باز مونده بود :‌
www.liana2012.persianblog.ir


دیدمش گلی،واقعا اونم جیگریه ها
مطهره جون
4 شهریور 91 1:50
سوژه درست بود یا نه مهرناز ؟
مطهره جون
4 شهریور 91 1:50
زاستی دندونشم مبارک
مامان آرتین
4 شهریور 91 1:56
سلام مهرناز جان و آرسام گلم.ما متاسفانه به خاطر زلزله ای که در تبریز و چند شهر اطراف اتفاق افتاد و چون همچنان پس لرزه ها ادامه داره رفتیم خونه مامان جون.انشاا... برگشتیم خونه خودمون عکس و مطلب جدید میذاریم
هزاران بوس برای آرسام عزیزم


آخی عزیییییییییییزم،امیدوارم به زودی همه چی آروم بشه و شما به خونه ی خودتون برگردین و عکسای جدید و خوشگل آرتین جونمو واسمون بذارین
ali reza
4 شهریور 91 22:20
salam amooi azizam
avalin aydet
tavalode 7 mahegit
.dandoone mrvaridi khoshkelet
o gagele kardanet mobarak.
khayli dooset darim o hamishe vase khoshhali va salamatit doa mikonim. vase ma ke to on aks sooje toe khoshkel
bebakhsh amooi man ham kamkam dare saram sholoogh mishe zood zood behet sar mizanam ama shayad natoonam vasat paygham bezaram . ba dele koochoolooye paket ba dastaye nazet vasamoon doa kon.
khayli moraghebe khodet bash. be baba hosayne khob o mamane mehrabunet salam beresoon. :


سلام عموجون.به سلامتی شماهم دارین بابا میشین نکنه؟؟!!!مبارکههههههههههه
خوششش به حال اون نی نی جون که بابای مهربونی مثل شما داره،مثل بابایی مهربون خودم
تبرییییییییییییییک
خاله بهار
4 شهریور 91 23:37
سلام قربونت برم.جیگرتوبرم عزیزم که دلم واسه یه بوس سفت رو لپای قشنگت تنگ شده.منو عمو آرش بیشتر از قبل میاییم پیشه تو و مامان وبابات.فدات شم لیمو شیرینم.دندونت مبارک خوشگلم.دوستت داریییییییییییییییییم


سلام خاله جونم.پس تو کجایییییییییی؟؟؟!!!!!!
زودی بیا پیشمون دلمون تنگیده واسه تو و عمو آرش جونم
مطهره جون
6 شهریور 91 2:25
فضولیه ها ببخشید کجا میری سرکار
به پرستار ماهی چقد میدی ؟


اختیار داری عزیزم
من پرستار اتاق عمل هستم
اونم بعدا بهت میگم گلم!!
ستاره زمینی
6 شهریور 91 15:36
عزیزم مبارک اولین مروارید قشنگت

اولین عید فطر هم مبارک

فدات که مثثل ریحانه گلی شرو شوری


مرسی خاله جون،پس ریحانه جونم مثل خودم شیطون بوده؟!!!!! ببوسینش
ستاره زمینی
6 شهریور 91 15:37
مطهره جون
7 شهریور 91 17:49
وای چقد سخته اتاق عمل مهرناز ترسناک نیستتت؟؟؟ راستی ما آپیدیم بیا
ازاده مامانه هانا
23 شهریور 91 17:18
سلام مهرناز نانازم با اون پسر ناناز تر خوبی؟ چشماشووووووووووووو بخورم من مهرناز اسفند پلییییییییییییز ببوسش فشارش بده و خلاصه من هلاکشم هههههه من فک میکنم سوژه اسباب بازیس