اولین جایزه ی من + سفره خونه
سلام سلام،
ما بازم اومدیم با یه عالمه عکس جدید
قبلش از کارهایی بگم که الان انجام میدم
تازگیها زیادتر حرف میزنم!! البته در حد:
پپپپپوووووووو آققققققققققققو آمممما(مخصوصاموقع گریه!)
اَدَدَدَدَدَ خخخخخخخخخخ!!!!
و مامان با شنیدن هرکدوم از اینا کلی ذوق میکنه و تو گگلش فشارم میده!
طوری که من پیش خودم میگم ای بابا، پس وقتی کامل بتونم حرف بزنم حتمأ مامان لهم میکنه!!
دیگه اینکه 360درجه دورخودم می چرخم و به حالت چهار دست و پاهم بلند میشم و گاهی یه قدم هم خودمو میکشونم جلو
چند روز پیش مامان با دوتا عروسک خوشگل ازسرکار اومد، اونا رو واسه من جایزه خریده بود،به خاطر اینکه پسرخوبی هستم و نبود مامانم رو خیلی خوب تحمل میکنم و کسی رو اذیت نمیکنم، هورااااااااااااااااا
مرسی مامانی جونم عروسک هام رو خیلی دوست دارم
اینم عسکشون
راستی رورؤک زهراجون دخترعموم رو واسه خونه مامانجون که صبحها هستم قرض گرفتم که زیاد دلم نخواد گگل کسی باشم!!! مرسی زهراجونم
توی حیاط مامانجون میشینم توش و توتو ها(گنجشکها) رو نگاه میکنم
تازه مامانجونم واسم یه جوجه اردک و یه بلدرچین هم خریده که فعلا عسکی ازشون نداریم و توی پستای بعدی یه عسک دسته جمعی میذاریم ایشالا!!!
اینم من و باغچه ی خوشگل مامانجون
این عسک رو مامان خیلی دوس داره! پاهای کوچکولوی من!
من و گل های ناز مامانجون،فکرنکنید میخوام بکَنم ها!دارم هرسشون میکنم!!
یکشنبه شب بابایی و مامان دوتا مامانجون و آقاجون ها و دایی مهرداد اینا رو توی سفره خونه ی دوست بابایی واسه افطار مهمونشون کردند.خیلی با صفا و خوشگل بود و کلی خوش گذشت،اینم عسکش:
وااااای خدااااااااااااااا ! مامان بازم منو شکل دخترا کردش!بهم میاد؟؟دختر بودم رو دست مامانم می موندم یا نه؟؟!!!!!!
چنتا عسک با تیپ فشن!
دوربینو بدین خودم بهتر عسک می گیرم!!
این خرگوشه اینجا چی میگه؟!!!
اینم چنتا عسک توی ایوون خونه اون یکی مامانجونم!
خنده های از ته دل....
مثلا میخوان مثل آتلیه عسک بگیرند!!!!!
چنتا عسک با تیپ های مختلف:
بعضی ها میگن باید اینجوری خندید:
ولی بیخیال!...... قه قهه رو عشقه!!
مامان وقتی خسته از سرکار میاد و من(طبق معمول همیشه)نمیخوام بخوابم به هر وسیله ای که شده به زور میخوابونتم که خودشم طفلک بلکه یه ذره استراحت کنه!روی صورتمو تاریک میکنه و شیشه تو دهنم و عروسک بغلم روی پاهاش!!!!
الان توی این عکس فقط شیشه که از دهنم بیرونه پیداست!!!! من کوشم؟؟؟!!!
این میله هارو سفت گرفتم که از ماشین بیرونم نبرند!!!
شب ها بیشتر این شکلی میخوابم:(ملحفه های تخت و بالشم رفته که شسته بشه!!!ببخشید خلاصه!!دعا کنید مامانم بالاخره فرصت کنه برام بشوره!!!) !
انگار واقعأ خوابم گرفته !
ببخشین که بازم پستمون طولانی شدا ! از همتون به خاطر اینکه انقده بهمون لطف دارین ممنوووووووووووووووونم
یه عالمه بوس واسه همتون.....