پوشک جدید و ......دیگه از همه چی....!!
سلام دوستای خوبم.حالتون خوبه؟دماغتون چاقه؟!
نماز روزه های مامان باباهاتون ایشالا قبول باشه و برای ماهم دعا کنید توی این روزهای عزیز و مقدس.
بله دیگه،مامان ما از وقتی رفته سرکار دیگه کمتروقت میکنه بیادآپ کنه، واسه همینم شاید پستامون طولانی تر بشه!
مامانی هرروز صبح زود بیدار میشه منو هم آماده میکنه و یا با بابایی یا خودش تهنایی میبرتم خونه مامانجون.راستی خانم پرستارمم اومده،سعی میکنم باهاش کنار بیام که مامانی نگرانم نباشه.
روز اول که مامان از سرکار اومد و دید من گگل اون خانم هستم و سرمو گذاشته بودم روی شونه ش یهو نالاحت شد و انگار یه کوچکولو حسودیش شد و زودی منو ازش گرفت گگلم کرد!! هه هه هه! نمیدونستم انقده مهم هستم!!
ولی مامانم از وقتی رفته سرکار روحیه ش خیلی بهتر شده(برخلاف چیزی که فکرمیکرد!) و انقده بهترشده که بابایی هم میگه!
چندروز پیش واسه افطار با دایی مهرداد اینا رفتیم خونه مامانجون منیژه، دیشبم با عمو مهدی اینا مهمون مامانجون شیرینم بودیم.هردوتاش خیلی خوش گذشت،دستشون درد نکنه واسه زحمتایی که کشیده بودند.
دیگه چیز جدیدی یادم نمیاد امیدوارم همه چیز رو گفته باشم!!
خوب دیگه بریم سراغ عسکهامون؛
نمیدونم کی میخواد دندونام دربیاد؟! همش لثه هام میخاره و دوست دارم یه چیزی(مثل این لیستک) رو بکشم بهشون
وقتی هم میکشم حالم بدمیشه!!
دیگه بیشتر سوار رورؤک میشم و داره ازش خوشم میاد!
هان؟!! تو چی میگی ؟؟!!!
دالی مامانی
تورو خدا ببینید مامان چقده اذیتم میکنه!
جغجغه م رو بهم نمیده!
ای بابا دیگه دارم عبصانی میشما!
ولی بالاخره موفق شدم بگیرمش.. هورااااااااااا
راستی مامان واسم یه پوشک جدید خریده که خیلی دوستش دارم! چون هم رنگش آبی هستش و هم توش راحت ترم!!
(باتشکر ویژه از خاله سمانه جون بابت راهنماییشون)
دیروز مامان منو برد حمام و بابایی از فرصت استفاده کرد و اومد چنتا عسک ازم گرفت!
(آخه این چه کاریه بابایی؟؟!!! چرا منو لختم میکنین عسک میگیرین؟!!!!) ای خداااااااااا از دست شماها! توی حمام هم آدمو راحت نمیذارین!
اینم یه عسک بامزه که متأسفانه کیفیتش به خاطر شارژ دوربین پایینه، ولی مامان دلش نیومد نذاره!
اینم آرسام خندان...
مرررررررررررسی از همه ی دوستای خوبم که بهم سرمیزنین و خیلی هم بهم لطف دارین.
یه عالمه بوووووووووس واسه همتون...
التماس دعا...