آرسامآرسام، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 16 روز سن داره

به خونه ی مجازی آرسام خوش اومدین

یه عالمه خبر جدید!

1391/7/11 22:45
نویسنده : مامان مهرناز
840 بازدید
اشتراک گذاری

یه سلام خوشلِ پاییزی به همه دوست جونای گلم

امیدوارم پاییز قشنگتون رو با سلامتی و خوشحالی شروع کرده باشین و مثل من هنوز نیومده جوِّ مریضیش شمارو نگرفته باشه!

من چندروزی بود یه کوچکولو سرماخورده بودم و همش از دماغم آب میومد! رفتم دکتر و الان خیلی بهترم.

ولی این حال و هوای پاییز یه جورایی مامان رو گرفته چون هم یه کم کسالت داشت و هم زیاد حوصله نداشت که بیاد وبلاگمو آپ کنه!(آخه مامانم از فصل پاییز زیاد خوشش نمیاد،میگه هم دلگیره هم زود شب میشه و شباشم الکی خیــــــــــلی بلنده!)

حالا بگم از خودم و کارهام واستون توی هشت و نیم ماهگی؛

بالأخره دوتا از دندونای بالاییم هم دراومد،حالا دیگه چهارتا دندون دارم و میتونم غذاهای جامدتر رو راحتتر بخورم،هورااااااااااااااااا

من دیگه میتونم قشنگ چهاردست و پا برم،فقط وقتایی که عجله دارم بازم سینه خیز میرم!

میتونم بشینم ولی نمیشینم!چون همش دوس دارم بایستم و همه ی کارها و بازیهامو ایستاده انجام میدم!خودم دستمو میگیرم به مبل می ایستم و از این سرش میرم اون سرش و دوباره برمیگردم!(یه وقت فکرنکنین خوددرگیری دارما!!)

میگم "بابا" ! البته مامان و بابا توی گفتن این کلمه یه کم باهم درگیرن!! بابایی با اطمینان و افتخارمیگه که من مخاطبم اونه و دارم میگم بابا، ولی مامان میگه نخیر آرسام فقط وقتی داره صدا درمیاره کلمه ی "با" رو دوبار تکرار میکنه!!(آخه واسه مامان اُفت داره که نی نیش اول به جای مامان بگه بابا !!)!

راستی پریروز از آتلیه زنگیدن واسه اینکه مامان بابا برن عسکامو ببینن و دیگه بره واسه چاپ!(فکر کن،تازه بعدازیکماه و نیم ببینن که چاپ بشه!!خوبه عروس دوماد نبودیم! اونکه حتما یکسالی طول میکشه!!)ولی بازم نشد بریم چون من نوبت دکتر داشتم،هنوزم فرصت نشده،ای باباااااااااااااااااااا

راستی6مهر رفتیم عروسی،جای شما خالی خیــــــــــلی باحال بود.مامان چون فکرمیکرد من اونشب زودی خسته میشم و آروم نمیگیرم،در یک اقدام زیرکانه پرستارم رو هم با خودش به عروسی برد!! و همینم شد،من همون اولش شروع کردم به گریه و خسته شدم و شاممو که نوش جان کردم زهراخانم منو برد توی یه اتاق که از محوطه ی اصلی سالن دور بود و خوابوندم!مامان هم خوشحال از اینکه حالا نباید اونجا پیش من بمونه و از مجلس عقب بمونه! پرستارمو گذاشت پیشم که مواظبم باشه و خودش رفت به ......بووووووووووووووووقش.... رسید!!!  

البته مامان هی هی میومد به من سرمیزد و به زهرا خانم هم خیلی رسیدگی میکرد ولی خب به خودش و روحیه ش بیشتر رسیدگی میکرد!!! منم بعد از دو ساعت خواب ناز بالأخره بیدار شدم و به محض شنیدن صدای موزیک دستامو بردم بالا و شروع کردم به نای نای کردن! و دیگه همه با دیدن این صحنه غش و ضعف بودن واسم!!

یه خورده هم رفتم قسمت مردونه پیش بابایی و اونجاهم نای نایی کردم که آقایون هم کلی ذوقیدن برام و دورم حسابی شلوغ شده بود!!

جذابیم دیگه داداشششش!!!(قابل توجه دخمل خانومای دوستای وبلاگیم!!)

این تیپم قبل از رفتن به عروسیه؛

منمنمن

ازاول مهر دختر عموم زهراجون صبحها میره مهد و زودتر میاد پیش من باهام بازی میکنه که مامان بتونه کارهاشو بکنه و آماده بشیم واسه رفتن سرکار!!

من

اینم عسکای بابایی،دارم میرم درِ کوچه، نمیذارن که، مانع میشن!!

منمن

اینم عسک هنری مامان!دارم روی میز ریلکس میکنم ازم عسک هنری میگیره!! ای بابااااااااااااااااا!!!

من

اینم بعد از ماست خورون

من

اینجاهم طبق معمول دارم با گوشی مامان بازی میکنم،وقتی خیلی میرم توی کفِ یه چیزی لبهام آویزون میشه!مامان عاشــــــــــــق این قیافمه.منمن

تازگیها به نور فلاشِ دوربین حساس شدم و وقتی میزنه چشمامو می بندم و این شلکی میشم:من

دوستتون دارم یه عالمه، هرچی بگم بازم کمه....

خب دیگه ما بریم لالا کنیم Night

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (21)

مادر آیاتای
11 مهر 91 22:19
ای جوووووووووونم آرسام جیگری. خیلی جالب و دوست داشتنی مینویسی عزیزم.ای بـــــابـــــا!!!!! عکساتم خیلی خوبن.هم عکس هنری مامانی و هم عکس بابایی. عشقه اون خنده هات.
مامان آوا
11 مهر 91 22:56
قربونت برم چه عكساي خوشگلي دست مامان مهرناز درد نكنه با اين سليقش چه عكس هنري خوشگلي خب خدارو شكر كه حال شما و ماماني بهتر شده انشالله عروسيه اقا آرسام مامانش ما منتظر عكساي آتليه هستيم اگه ميشه در اولين فرصت برين عكاسي تا عكسارو انتخاب كنين فكر دل ما رو هم بكنيد ديگه .دوستون داريم
مامان روژینا
12 مهر 91 0:32
وای که من قربون اون تیپ خوشگلت بشم عزیزم ایشاا...عروسی خودت راستی مامان مهرناز دست شما هم درد نکنه با این عکسای خوشگلی که گرفتی ما هم دوستتون داریم یه عالمه هر چی بگیم بازم کمه!راستی دوباره دیر نکنیاااااااااااا
عمه پاتمه
12 مهر 91 8:25
سلام آرسام جونممم کلی از دیدن عکس هات کیف کردم قربون اون تیپت برم قبل از عروسیییی عکس هنری مامان روی میز خیلی ناس بود آورین مهرناز جون آورین و آممما من به عنوان عمه شدیدا تایید میکنم که آرسام کلمه بابا رو با آگاهی کامل و رو به باباش میگه اصلا چه معنی داره بچه اول بگه مامان؟ خواهر شوهر بازی در بیاریم دیگه البته ناگفته نماند که آوش به طور قطع و یقین اول میگه مامان
ارغوان
12 مهر 91 10:02
سلام چه پسر کوچولوی بانمکی دارین
مامان محمدرهام جون
12 مهر 91 11:34
سلامممممممم لباشو ،تیپشو،عکس هنریشو..فسقلیییییی!!!!! ان شالله همیشه سرحال وشاد باشید
سپید مامان علی
12 مهر 91 16:07
وای خدا...هزار ماشاءالله....میام میخورمت هاااا...عاشق ماست خوردنت شدم....چه تیپی هم زده وقتی رفته عروسی...قربون نانای کردنت...دلم میخواد گاز گازت کنم آقا خوشگله
mamane Ali
12 مهر 91 22:57
سلام مامانی .. ظاهرا عروسی خیلییییییییییییی خوش گذشته .. انشالله همیشه عروسی و نای نای و بوووووق ! منتظر عکسای آتلیه ی آرسام جونی هستیم
راضیه
13 مهر 91 0:57
ماشالا چه جذاب
راضیه
14 مهر 91 0:13
خوشحالم از آشناییتون... منم لینک میکنمتون
مطهره جون
15 مهر 91 0:05
_________¤¤¤¤¤¤¤¤____________¤¤¤¤¤¤¤¤¤ _______¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤_______¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤ _____¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤__¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤ ___¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤_______¤¤¤¤¤ __¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤_________¤¤¤¤ _¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤________¤¤¤¤ _¤¤¤¤¤¤¤¤ مهربون همیشگی ¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤_____¤¤¤¤ ¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤___¤¤¤¤¤ ¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤ من آپم ¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤_¤¤¤¤¤¤ ¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤ گذری ¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤ ¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤ نیم نگاهی ¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤ _¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤ نظری ¤¤¤¤¤¤¤ __¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤ ____¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤ ______¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤ _________¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤ ____________¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤ ______________¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤ _________________¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤ ___________________¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤ _____________________¤¤¤¤¤¤ ______________________¤¤¤¤ _______________________¤¤
مطهره جون
15 مهر 91 0:07
سلام مهرناز جون آرسام كوشولو خوفين آخي چه ناز افتادي تو عكسا دلم برات تنگ شده بود شيطون خاله تيژ عروسيت خيلي شيكه ها يه لحظه فك كردم خودت وايسادي گفتم ماشالله بعد ديدم نه ماماني زرنگي كرده دست طرفو محو كرده آفرين به ماماني
مطهره جون
16 مهر 91 1:22
مواظب گوشيت باش مث گوشي من نشه مهرناززززز راستي 2 تا دندون بالات مبارك مهرناز اذيت نشد ؟؟براي بالا اميرمحمد كه خيلي اذيت كرد
شیدا مامان پانی
16 مهر 91 3:41
سلام خوشحال میشم به وبلاگم سربزنید (وبلاگ هنری بافتنی خیاطی اشپزی درمورد نی نی هام مطلب دارم ویه عالمه قاب خوشگل واسه نی نی ها واموزش سیسمونی منتظرم http://tar-o-pod.mihanblog.com/post/category/184 ادرس فروشگاه journal.hamvar.ir baftanibamashin.mihanblog.com فروش لباسهای بافتنی دستباف خوشگل واسه نی نی ها ومامانها ی گل http://pani88.niniweblog.com/ وبلاگ دخترم
نگار
16 مهر 91 19:25
به به سلام خاله مهرناز ... چه عجب از این طرفا ؟ به فکر ما نباشی یه وقت ؟ یه وقت نگی ما دلمون آرسام میخواد ؟
نگار
16 مهر 91 19:26
باور کن خاله همون روز که این پست رو گذاشتی خوندمش ولی نمیدونم چرا قسمت نمیشه نظر بزارم ؟ الانم تا اومدم بنویسم دارن صدام میکنن ... برم و بیام احساساتمو تخلیه بکنم
مامان آریا
16 مهر 91 23:53
نازززززی عزیزم خییییییییییییییلی جیگری اقا آرسام عاشق تیپ عروسیتم 4 دندونی من وااااااااااای مهرناز جون کارت دیگه سخت شد که آرسام افتاد به 4 دست و پا تازه وای به راه رفتنشون ولی همش شیرینه همه ی نی نی گولوها خیلی گناهن
ساره
17 مهر 91 13:44
کسی رو که واقعا دوست داره ببینی؟اینو به 10 نفر بفرست بعد برو به ادرس http://amour-en-portrait.ca.cx/(این یه بازی فرانسویه)صورت کسی که دوست داره ظاهر میشه خطر سوپریز شدن!(تقریبا 90%شبیه)من خواستم این بازیو دور بزنم مستقیما رفتم به اون ادرس گفت اینطوری نمیشه باید به10نفر بفرستیش نمیدونم چه طوری فهمید.......
مامان بابای الیسا
17 مهر 91 20:56
وای چه خوشحالم هست این پسملی ما فدا فدا ......راستی آرسام جون هر وقت میام بهت سر بزنم فکر میکنم آروین (پسر عموی الیسا) هستی آخه خیلی شبیهش هستی شایدم من اینجوری فکر میکنم .
مامان آرتین
22 مهر 91 10:35
سلام مهرناز جان.ممنونم که به آرتین سر میزنی.چون آرسام تنها دوست آرتینه.منم عاشقه آرسامم.خدا حفظش کنه خیلی عسله.خودتم باید یه ونیکاد بذاری تو وبلاگش هزاران بوس یرا پسر گلم آرسام
سپید مامان علی
24 مهر 91 20:08
دلم آب شد...پس کی وبلاگ این شیرین عسل رو آپ میکنی؟ عاشقتم آرسام جووونی